ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ظاهرا برادر پژمان جمشیدی از آمریکا برگشته و وی حسابی حس نوستالژیکش مثل خوره افتاده به جانش و یک متن طولانی از خودش و داداشش نوشته و از کودکی شان. پژمان جمشیدی بعد از فوتبال و تلویزیون و سینما و تئاتر حالا سراغ شاهنامه خوانی هم رفته و دیری نخواهد پایید که شغل هایی نظیر وبلاگنویسی و ماهیگیری و شنای پروانه با پرش از روی مانع (!) و بنایی و نجاری نیز توسط این غیور مرد ایرانی فتح خواهند شد تا درس عبرتی برای غربی ها باشد که بدانند ایرانی یعنی چی...
در انتها پژمان یک عکس گذاشته و گفته میخواهم استراحت کنم و چند وقتی خبری از من نخواهد بود که ما هم بسیار خوشحال شدیم!!
عکس پژمان جمشیدی با برادرش
------------------------------------
توضیح عکس از زبان پژمان جمشیدی : یادش به خیر انگار همین دیروز بود خونه حیاط دار گوهردشت و گرماى حضور خانواده کنار هم. یادش به خیر دو تیر دروازه آهنى کوچک سفید و انواع و اقسام توپ هاى دو لایه و سه لایه و گاهى چرمیهاى زهواردر رفته که رو پله هاى زیرزمین لم میدادن. یادش به خیر زیرزمینمون که جان پناه آژیرهاى قرمز وحشت کودکیمان بود و من و توى قدر نشناس هر روز شیشه هایش را میشکستیم تا تنها بهانه تنبیه بابایى باشه در کل زندگیمون. یادش به خیر حوض دو طبقه وسط باغچه و حیوانات گاه و بیگاهى که داشتیم.از اردک و مرغ و خروس تا سگى که فوتبال هم بلد بود،شوکا. یادش به خیر تعاونى محل و بستنى پوپ و لذت خوردنش وقتى که پامون رو میکردیم لاى پره هاى سبز رنگ شوفاژ. حالا من و تو هرکدوم یک سر دنیا و در میانسالى همچنان عاشقیم.عاشق بابا و مامان و خواهر همیشه کوچولومون و خاطرات موندگار همون خونه ویلایى کوى اتحاد. خوشحالم که دوباره برگشتى هومن
------------------------------------
شرح در عکس (پرهام وخشور): همون داداشته که میگفتی همکلاسی عادل فردوسی پور بوده توی دانشگاه صنعتی شریف؟